آیه 40 سوره ذاریات
<<39 | آیه 40 سوره ذاریات | 41>> | |||||||||||||||
|
محتویات
ترجمه های فارسی
ما هم او را با همه سپاهش (به قهر) گرفتیم و به دریا انداختیم که در خور هر نکوهش و ملامت بود.
در نتیجه او و سپاهیانش را گرفتیم و به دریا افکندیم، در حالی که [به سبب لجبازی و دشمنی] مستحقّ سرزنش بود.
[تا] او و سپاهيانش را گرفتيم و آنان را در دريا افكنديم در حالى كه او [در آخرين لحظه] نكوهشگر [خود] بود.
او و لشكرهايش را فروگرفتيم و به دريا افكنديم. و او مستوجب ملامت بود.
از این رو ما او و لشکریانش را گرفتیم و به دریا افکندیم در حالی که در خور سرزنش بود!
ترجمه های انگلیسی(English translations)
معانی کلمات آیه
- نبذناهم: نبذ: انداختن چيزى از روى بىاعتنايى.
- يم: دريا.
- مليم: كسى كه كار ملامت آور انجام داده است، ملوم: كسى كه ملامت شده است، در مجمع فرموده: «المليم: الذى اتى بما يلام عليه».
تفسیر آیه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ فِي مُوسى إِذْ أَرْسَلْناهُ إِلى فِرْعَوْنَ بِسُلْطانٍ مُبِينٍ «38» فَتَوَلَّى بِرُكْنِهِ وَ قالَ ساحِرٌ أَوْ مَجْنُونٌ «39»
و در (سرگذشت) موسى (نيز نشانه و عبرتى است)، آنگاه كه او را همراه با حجّتى روشن و آشكار به سوى فرعون فرستاديم. پس فرعون با تكيه بر قدرت و سپاهى كه داشت، روى برگرداند و گفت: او يا جادوگر است يا جنزده.
فَأَخَذْناهُ وَ جُنُودَهُ فَنَبَذْناهُمْ فِي الْيَمِّ وَ هُوَ مُلِيمٌ «40»
پس ما او و سپاهيانش را (به قهر) گرفتيم و آنان را در دريا افكنديم، در حالى كه او سزاوار سرزنش بود.
نکته ها
مراد از «سلطان مبين»، دليل و برهان روشنى است كه بتوان با ديگران احتجاج كرد و از راه منطقى، حجّت خود را ارائه داد.
«نبذ» به معناى پرتاب چيزهاى حقير و ناچيز است، «مُلِيمٌ» از «لوم» و «ملامت» به كسى گفته مىشود كه در خور سرزنش باشد.
مقصود از «بِرُكْنِهِ»، قدرت، لشگر، ثروت، سابقه و تبليغات فرعون است. يعنى فرعون با اتكا به قدرت خود، به مبارزه با موسى پرداخت و از پذيرش دعوت او سر باز زد.
«1». اعراف، 83.
جلد 9 - صفحه 260
پیام ها
1- در تاريخ انبيا، عبرتهاى فراوانى است. «وَ فِي مُوسى»
2- براى اصلاح جامعه، بايد به سراغ سرچشمهها رفت. «أَرْسَلْناهُ إِلى فِرْعَوْنَ»
3- سلاح انبيا در برابر مخالفان، منطق قوى و معجزه آشكار است. «سلطان مبين»
4- اركان نظامى، اقتصادى و تبليغاتى، سبب استكبار و بىاعتنايى جبّاران و طاغوتها به نداى حق مىشود. «فَتَوَلَّى بِرُكْنِهِ»
5- منحرفان سعى مىكنند با زور و قدرت حقطلبان را ساكت كرده و آنان را منحرف، ساحر يا مجنون معرّفى كنند. «ساحِرٌ أَوْ مَجْنُونٌ»
6- قهر الهى، بعد از اتمام حجت است. بِسُلْطانٍ مُبِينٍ ... قالَ ساحِرٌ ... فَأَخَذْناهُ ...
7- ارتش نبايد چشم بسته مطيع هركسى باشد. قهر الهى لشگريان فرعون را نيز فراگرفت. «فَأَخَذْناهُ وَ جُنُودَهُ»
8- طاغوتها و تمام نيروهايشان، در برابر قهر الهى بسيار ضعيف و ناچيزند. «فَنَبَذْناهُمْ»
9- منحرفان، هم گرفتار هلاكت ظاهرى مىشوند و هم ملامت درونى. فَأَخَذْناهُ ... وَ هُوَ مُلِيمٌ
10- قهر خداوند همهى منحرفان را فرامىگيرد ولى رهبران فاسد در خور ملامت ويژهاى هستند. «وَ هُوَ مُلِيمٌ» نفرمود: «و هم مليمون»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
فَأَخَذْناهُ وَ جُنُودَهُ فَنَبَذْناهُمْ فِي الْيَمِّ وَ هُوَ مُلِيمٌ (40)
فَأَخَذْناهُ وَ جُنُودَهُ: پس گرفتيم فرعون و لشگر او را به غضب و قهر، فَنَبَذْناهُمْ فِي الْيَمِ: پس بيفكنديم همه ايشان را در دريا و غرق ساختيم، وَ هُوَ مُلِيمٌ: در حالتى كه فرعون ملامت كننده بود نفس خود را كه چرا از حضرت موسى عليه السّلام اعراض كردم و طعن بر او زدم و بدين جهت بود كه وقت غرق شدن گفت: «امنت انه لا اله الا اللّه».
علامه مجلسى رحمه اللّه- به سند معتبر از حضرت صادق عليه السّلام روايت نموده كه حق تعالى مهلت داد فرعون را در ميان دو كلمه چهل سال، در
جلد 12 - صفحه 275
اول كه گفت: «ما لكم من اله غيرى» نيست غير از من خدائى. و در آخر گفت: «انا ربّكم الاعلى» پس او را به هر دو كلمه در دنيا عذاب فرمود: وقتى كه حضرت موسى و هارون عليهما السّلام نفرين كردند بر فرعون، حق تعالى وحى نمود كه مستجاب شد دعاى شما، در وقتى كه اجابت ظاهر گرديد و فرعون غرق شد چهل سال گذشت «1».
تنبيه: چون موجبات «لوم» مختلف است و بر حسب اختلاف مقادير لوم مختلف مىشود، پس چنانكه مرتكب كبيره ملوم است بر مقدار آن و تارك ندب نيز معلوم بر قدر آن، پس تفاوت بسيار است بين ملامت حضرت يونس عليه السّلام در آيه «فَالْتَقَمَهُ الْحُوتُ وَ هُوَ مُلِيمٌ» و ملامت فرعون در اين آيه «وَ هُوَ مُلِيمٌ».
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ فِي مُوسى إِذْ أَرْسَلْناهُ إِلى فِرْعَوْنَ بِسُلْطانٍ مُبِينٍ (38) فَتَوَلَّى بِرُكْنِهِ وَ قالَ ساحِرٌ أَوْ مَجْنُونٌ (39) فَأَخَذْناهُ وَ جُنُودَهُ فَنَبَذْناهُمْ فِي الْيَمِّ وَ هُوَ مُلِيمٌ (40) وَ فِي عادٍ إِذْ أَرْسَلْنا عَلَيْهِمُ الرِّيحَ الْعَقِيمَ (41) ما تَذَرُ مِنْ شَيْءٍ أَتَتْ عَلَيْهِ إِلاَّ جَعَلَتْهُ كَالرَّمِيمِ (42)
وَ فِي ثَمُودَ إِذْ قِيلَ لَهُمْ تَمَتَّعُوا حَتَّى حِينٍ (43) فَعَتَوْا عَنْ أَمْرِ رَبِّهِمْ فَأَخَذَتْهُمُ الصَّاعِقَةُ وَ هُمْ يَنْظُرُونَ (44) فَمَا اسْتَطاعُوا مِنْ قِيامٍ وَ ما كانُوا مُنْتَصِرِينَ (45) وَ قَوْمَ نُوحٍ مِنْ قَبْلُ إِنَّهُمْ كانُوا قَوْماً فاسِقِينَ (46)
ترجمه
و نيز در قصّه موسى آيتى است هنگاميكه فرستاديم او را بسوى فرعون با حجّت و معجزهاى روشن
پس برگشت با اركان دولتش و گفت ساحر است
جلد 5 صفحه 68
يا ديوانه
پس گرفتيم او و لشگريانش را پس افكنديمشان در دريا با آنكه او بود سزاوار ملامت
و در قوم عاد وقتى كه فرستاديم بر آنها باد بىخير هلاككننده را
وا نميگذارد چيزى را كه وزيد بر آن مگر آنكه ميگرداندش چون استخوان پوسيده
و در قوم ثمود وقتى كه گفته شد بآنها برخوردار و كامياب شويد تا مدتى معيّن
پس سركشى كردند از فرمان پروردگارشان پس گرفت آنها را صاعقه با آن كه نگاه مىكردند
پس قدرت نداشتند بر ايستادن و نبودند انتقام كشندگان
و هلاك كرديم قوم نوح را پيشتر همانا آنها بودند گروهى متمرّد و نافرمان.
تفسير
خداوند متعال چنانچه در ديار قوم لوط آيتى براى عبرت مردم باقى گذارد در قصّه حضرت موسى با فرعون هم موجبات عبرت خلق را فراهم فرمود وقتى كه او را با عصا و يد بيضاء و ساير معجزات مبعوث بر فرعون و قوم او فرمود و او براى اعتماد بر عسكر و لشگر و مال و منال خود روى گرداند از ايمان به آنحضرت يا اعراض نمود از قبول ايمان باو و رو گرداند با اقوام و عساكرش و بنابر اين باء در بركنه براى سببيّت يا معيّت يا تعديه است ولى مشوّش شد و سخنى گفت كه بميزان عقل راست نيايد چون گفت اين شخص ساحر است يا ديوانه در صورتى كه اگر كسى ساحر باشد بايد دانا و زيرك باشد نه ديوانه و بيعقل و اگر ديوانه و بيعقل باشد ساحر نميشود و خدا بتفصيلى كه مكرّر ذكر شده او و لشگريانش را مأخوذ بگناهشان كرد و در دريا غرق فرمود با آنكه او ملامت ميكرد خود را بر مخالفت با حضرت موسى در وقتى كه عذاب منجز شده بود و پشيمانى سودى نداشت يا مستحق ملامت و توبيخ بود بر معاصى سابقه خود و نيز آيتى است در ملاحظه حال قوم عاد كه مخالفت با حضرت هود نمودند و خداوند آنها را بباديكه مانند شخص عقيم بىثمر و فائده بود يا مواليدى براى ذى روحى باقى نگذارد مبتلا فرمود كه همه را هلاك كرد و بهر چه ميرسيد از انسان و حيوان و نبات آنرا خاكستر ميكرد و نيز آيتى است در قوم ثمود وقتى كه حضرت صالح بآنها وعده عذاب داد و فرمود برخوردار شويد از زندگانى دنيا تا سه روز و اين بعد از آن بود كه ناقه را عقر نموده بودند و بعدا هم پشيمان نشدند و توبه نكردند تا بصاعقه آسمانى كه در روز بر آنها
جلد 5 صفحه 69
نازل شد با آنكه آنرا مشاهده مينمودند گرفتار شدند و بهلاكت رسيدند و ديگر قدرت بر قيام و دادستانى و يارى نمودن با يكديگر در دفع عذاب را پيدا نكردند و پيش از اينها قوم نوح عليه السّلام را خداوند غرق و هلاك فرمود چون فاسق و فاجر و كافر بودند و شرح اين قصص مكرر ذكر شده است.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
وَ فِي مُوسي إِذ أَرسَلناهُ إِلي فِرعَونَ بِسُلطانٍ مُبِينٍ (38) فَتَوَلّي بِرُكنِهِ وَ قالَ ساحِرٌ أَو مَجنُونٌ (39) فَأَخَذناهُ وَ جُنُودَهُ فَنَبَذناهُم فِي اليَمِّ وَ هُوَ مُلِيمٌ (40)
و در مورد موسي زماني که فرستاديم او را بسوي فرعون با معجزه بزرگ و دليل آشكار پس اعراض كرد بر كنه يعني با لشكر و جنود. که اعتمادش به آنها بود مثل اعتماد عمارت به اركانش و گفت موسي ساحر است يا ديوانه پس گرفتيم او را و جنود او را پس انداختيم آنها را در دريا و او خود را ملامت ميكرد قصه موسي را خداوند در بسياري از سور و آيات مفصلا و اشارة بيان فرموده و شرح آنها بيان شده و در اينجا فقط به تفسير آيات قناعت ميكنيم.
وَ فِي مُوسي عطف به وَ فِي الأَرضِ آياتٌ لِلمُوقِنِينَ است يعني آياتي از براي موقنين هست در مورد موسي.
جلد 16 - صفحه 280
إِذ أَرسَلناهُ إِلي فِرعَونَ و جنود فرعون در آن جايي که خطاب شد به موسي اذهَب إِلي فِرعَونَ إِنَّهُ طَغي طه آيه 25.
بِسُلطانٍ مُبِينٍ عصائي که ثعبان افعي و اژدها شد و سحر سحره فرعون را بلعيد و يد و بيضاء و ساير معجزات که ميفرمايد:
قالبهفِي تِسعِ آياتٍ إِلي فِرعَونَ وَ قَومِهِ نمل آيه 12.
فَتَوَلّي بِرُكنِهِ تولي اعراض است و ترك قبول و ركن فرعون قوت و قدرت و جنودش بود که به آنها مغرور بود مثل عمارت که بر اركانش اعتماد دارد و باء بركنه از براي تعديه است يعني ركن خود را که جنودش بود آنها را هم وادار نمود بر اعراض و عدم قبول.
وَ قالَ ساحِرٌ أَو مَجنُونٌ به قومش گفت اينکه موسي ساحر است که عصا را به نظر ثعبان ميآورد و يد را به نظر بيضاء مينمايد و يا مجنون است که غير از من بر خود خدايي اتخاذ كرده.
فَأَخَذناهُ وَ جُنُودَهُ اخذ عزيز مقتدر آن موقعي که با لشكر انبوه حركت كرد در تعقيب موسي و قوم موسي که آنها را به قتل رساند و آمدند نزديك دريا موقعي که قوم موسي از دريا خارج ميشدند در آن دوازده جاده که ميفرمايد:
فَأَوحَينا إِلي مُوسي أَنِ اضرِب بِعَصاكَ البَحرَ فَانفَلَقَ فَكانَ كُلُّ فِرقٍ كَالطَّودِ العَظِيمِ شعراء آيه 63 فرعون و جنودش هم وارد اينکه جادّهها شدند موقعي که رسيد فرعون در آخر جاده که از دريا بيرون آيد که آخرين قوم موسي از جاده خارج شدند و آخرين قوم فرعون داخل در جاده شدند که شايد فاصله بين فرعون و قوم موسي چند متري بيش نبود که يك مرتبه دريا بهم آمد و تمام غرق شدند که ميفرمايد:
فَنَبَذناهُم فِي اليَمِّ فرعون در اينکه موقع گفت: که ميفرمايد: حَتّي إِذا أَدرَكَهُ الغَرَقُ قالَ آمَنتُ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلَّا الَّذِي آمَنَت بِهِ بَنُوا إِسرائِيلَ وَ أَنَا مِنَ المُسلِمِينَ يونس آيه 90 که مفاد.
وَ هُوَ مُلِيمٌ است گفتند: جبرئيل كفي از لجن به دهان او زد و گفت آلآنَ وَ قَد عَصَيتَ قَبلُ وَ كُنتَ مِنَ المُفسِدِينَ يونس آيه 91.
281
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 40)- اما قرآن از نتیجه کار فرعون جبار و اعوانش چنین خبر میدهد:
«از این رو ما او و لشکریانش را گرفتیم و به دریا افکندیم، در حالی که در خور سرزنش بود»َأَخَذْناهُ وَ جُنُودَهُ فَنَبَذْناهُمْ فِی الْیَمِّ وَ هُوَ مُلِیمٌ)
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:
تفسیر های فارسی
ترجمه تفسیر المیزان
تفسیر خسروی
تفسیر عاملی
تفسیر جامع
تفسیر های عربی
تفسیر المیزان
تفسیر مجمع البیان
تفسیر نور الثقلین
تفسیر الصافی
تفسیر الکاشف
پانویس
- ↑ تفسير احسن الحديث، سید علی اکبر قرشی، ج10، ص347
منابع
- تفسیر نور، محسن قرائتی، تهران:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم
- اطیب البیان فی تفسیر القرآن، سید عبدالحسین طیب، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم
- تفسیر اثنی عشری، حسین حسینی شاه عبدالعظیمی، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول
- تفسیر روان جاوید، محمد ثقفی تهرانی، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم
- برگزیده تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش
- تفسیر راهنما، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، قم:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم